بی سرزمین تر از باد
آغشته ام ز فریاد
ققنوس آتشم من
خاکسترم من اکنون
ای هم نوای بارون
محتاج برف و بارون
تشنه به حرف یاری
خسته ز بی نوائی
گشتم در این محافل
دنبال آن قاصدک
اما دریغ و افسوس
این باد عصیان گر
دانه به دانه اش کرد
هر یک رفتند سوئی
دادند خبر ز تنها
گفتند آن یگانه
اکنون جدا زیاران
دارد آرزوئی
آنهم یک وفادار
اما دریغ و افسوس
هیچیک
گوش ندادند
این عمق درد زیاد بود
هیچیک درک نکردند
بغض غریبی از .................
شاعر:مریم فارسی
سلام مریم جووووووووووووووووووووووووووووون...
ممنون از حضور گرمت..............!!!!
این شعر فکر کنم ادامه پایینی باشه به هر حال ......
اینم عالی بووووووووووووود.....میخوره ادامه داشته باشه ...!!!
خب بازم سر میزنم ..........فعلا بای.......!!!!!!!
سلاااااااااااااام
مدیر محترم سلام
از شما برای دیدن سایت آونوس دعوت می شود.
سلام مریم گرامی...
واقعا شاعر این شعرها خود شما هستید یا کس دیگریست؟؟
چون نام شاعر را نوشته اید مریم و نام شما هم مریم است
از این جمله بسیار خرسند شدم::
این عمق درد زیاد بود
سلام
آخر این ماه وبلاگ برتر انتخاب می شه
برای این کار بر روی تبلیغ های وبلاگم کلیک کنید تا در قرعه کشی شرکت داده بشین
سلام
خوبین؟
ممنون که ادامشو نوشتید
عالی بود